بسمه تعالی
حضور محترم مقام رهبر جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت آلله سید علی خامنه ای
10 آذر 1395
با عرض سلام،
بیش از یکصد و بیست روز از بازداشت برادرم کارن وفاداری، و همسر ایشان خانم آفرین
نیساری می گذرد. قصدم از این نامه درخواست
آزادی این زوج تحصیلکرده ساکن تهران است. اخیراً
خبر یافته ام حال این دو زندانی، خاصه
خانم نیساری،
وخیم است. توجه و لطف
حضرتعالی امید برای رفع این مشکل می دهد.
جریان این بازداشت غیرمنتظره از برنامه ریزی دستگاه
امنیتی حکایت می کند. در اوائل امرداد ماه، خانم نیساری عازم سفر
به خارج برای شرکت در مجلس ازدواج یکی از وابستگان بود که در فرودگاه بازداشت
شد. در این جریان دستگاه امنیتی از ایشان
می خواهند به همسر تلفن کند و آمدن ایشان را طلب کند. با این تلفن برادرم کارن که چند روز بعد قصد
سفری مشابه را دارد، به همسر می پیوندد و
او نیز بازداشت می شود.
کارن و آفرین صاحبِ یک کسب کوچک، گالری هنری، برای
امرار معاش، در ونک، تهران هستند. جایی که
چندین نسل خانواده ما، از آن زمانی که ونک یک ده کوچک بود، شاید نزدیک یکصد سال،
در آن سکونت داشته ایم. مامورین امنیتی می
توانستند آنان را برای هر اتهامی احضار نموده تحت پیگرد قانونی قرار دهند. لیکن
همانطور که بسیاری کم و بیش با آن آشنا هستیم، بازداشت ازسوی نیروهای امنیتی مدل
سریال های تلویزیونی است: سناریوی جلب
ناگهانی افرادی که به زندگی عادی مشغول هستند، در فرودگاه!
ادامه سناریوی بازداشت در همین بدو امر، پر
ماجراست. روز بعد از دستگیری، مامورین
امنیتی زوج را با دستبند به منزل مسکونی شان برده آثار هنری منزل را از در و دیوار
کنده، برخی را درجا در حیاط خانه خرد می کنند و برخی را ضبط. همین قضیه، چند روز بعد، در گالری هنری آنان
صورت می گیرد و گالری نیز مهر و موم می شود. کسب و کارهنر که انتظار می رود از
عرضه و تقاضای زردچوبه و خاک شیر بقالی برخوردار باشد با این وضعیت مختل گردیده،
صاحبان گالری در انفرادی های اوین و عدم امکان ملاقات با نزدیکان، حبس می
شوند. این ماجرایی است که مقام محترم
دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی، در دوازدهم امرداد ماه امسال به عنوان یکی از "دو
اتفاق خوب طی دو هفته گذشته"، بدون ذکر نامِ این دو
متهم، به عنوان بازداشت "دو نفر ایرانی با تابعیت مضاعف" سخن گفته، منزل
این زوج شرافتمند را خانهُ "فساد" نامیده، و اینگونه افترا در سایت های
وابسته به دستگاه امنیتی گزارش می شود.
سلسله اتهامات از سوی این مقام محترم، دو ملیتی، مشروبات الکلی، شرکت در مجالس مختلط
و با اتباع خارجی را عنوان می کند. به
زبان ساده متهمین هیچ اتهامی ندارند. نفی
حقوق شهروندی، تعرض به منزل شخص و محل کسب، و اموال صاحبان خانه و خرد کردن برخی
اشیاء، و جلوگیری از مسافرت شهروندان که مطابق آیین خود و عرف به زندگی عادی مشغول
هستند در این برنامۀ بازداشتِ نیروهای امنیتی-قضایی نمایان است.
بنده که شخصا پای این سریال "تلویزیونِ واقع نما"
میخکوب شدم و گفتم ببینیم این کار به کجا می کشد—حتماَ متوجه می شوند که این دونفر
جرمی ندارند و به زودی آزاد می شوند. تا
اینکه یکی از نمایندگان محترم مجلس به نام جناب آقای حاجی دلیگانی (از شاهین شهر که
بیش از 400 کیلومتر با تهران فاصله دارد!) اتهامی مبتذل و خطرناک، "باج خواهی"، را علیه "زوج جوان" با ذکر نام های اول این
دو زندانی، یعنی کارن وآفرین، سر هم کرد که در تعدادی از سایت های
متعلق به نیروها و شخصیت های امنیتی انتشار یافت.
دخالت و اتهام زدن یک نماینده مجلس به دو تن زندانی در کجای سنت شرعی و یا
عرفی حکومت توجیه پذیر است؟ آخر این درست
است؟ فکر می کنم با این قضیه
اجازه ورود علنی به مساله که تا اینجا اساساً در خفا صورت گرفته، از سوی این
نماینده محترم، داده شده است.
درفاصله زمانی که از این بازداشت ها می گذرد تهدید
تلفنی و یا حضوری افراد ناشناس برای اخاذی مالی و تهدیدات امنیتی علیه وابستگان
خانوادگی زندانیان صورت می گیرد که با اظهاراتِ نماینده محترم شاهین شهر به طرز
چشمگیری افزایش یافته است. در حقیقت، اتهامات علنی شده از سوی نماینده محترم شاهین
شهر در مجلس جوهر این بازداشت را روشن کرده است:
پاپوش دوزی برای اخاذی مالی، تصرف اموال، و تهدیدات امنیتی. می بینیم که این برای کارن و آفرین بسیار بد
است که باید چنین رنجی را تحمل کنند. لیکن
برای دستگاه امنیتی-قضائی نیز بسیار زشت است.
این بازداشت ها، پاپوش دوزی و تهمت زدن به منفعت هیچ کس نیست و به تندرستی
جامعه لطمه می زند.
اجازه دهید که دربدو امر این زوج نازنین را به
شما معرفی کنم.
کارن وفاداری، مهندس عالیرتبه و کارشناس ارشد در حوزه
الکترونیک و مدیریت فارغ التحصیل دانشگاه های ایالات متحده در نیویورک است. هم در دورانِ تحصیل در دبیرستان البرز و هم طی
تحصیلات دانشگاهی، او اهلِ ورزش و دانشجوی ممتاز بوده و در این راستا اقامت در
ایالات متحده را کسب می نماید. همسرش
آفرین، کارشناس ارشد در حوزه معماری از ایران است. البته این دو برای سال های متمادی، بیش از
پانزده سال است که از زمان فوت مادرمان در ایران زندگی آرام و شرافتمندانه ای
داشته اند. کارن سه فرزند سن و سال
دانشگاهی در ایالات متحده دارد که هاج و واج و با تاثر فراوان تماشاگر این بازداشت
غیر موجه و نگرانِ وضعیت اعضای خانواده که زندانی هستند. کارن و آفرین به هیچ گونه حزب و فعالیت سیاسی
تعلق نداشته در هیچ کار دولتی یا قرارداد
حکومتی نیز نیستند. سفرهای آنان به ایالات
متحده برای دیدن فرزندان کم و بیش سالیانه صورت گرفته است. فعالیت کارن حمایت از کار همسر در گالری هنری
"آن" است که همزمان با بازداشت آنان مهر و موم گردیده است. منزل او در تهران نیز بعد از بازداشت از سوی نیروهای امنیتی به وصفی که
گفته شد، زیرورو گردیده و منزل خالی ازسکنه، تحت نظارت الکترونیکی مراکز امنیتی
قرارگرفته است! پخش اخبار تجاوز به حریم
زندگی خصوصی افراد به عنوان امری عادی هر انسانی را تکان می دهد.
کارن
وفاداری در یک خانواده اقلیت زرتشتی به دنیا آمده است. خانواده ای نیکوکار که بیمارستان فیروزگر تاسیس
شده از پدر بزرگ که وقف بی بضاعت ها کرده است نشان آن می باشد. مادرمان مهرانگیز کسی که با درجه مامائی زندگی
خود را وقف زنان باردارِ بی بضاعت کرد.
مرحوم دکتر کسری وفاداری، برادر بزرگِ
مان، پژوهش گر در تاریخ باستان و ترویج مطالعات دانشگاهی در این زمینه در دانشگاه
های خارج و داخل، نیک نام است.
اجازه بفرمایید بپردازیم به تک تک این اتهامات و
افتراها که مبرهن بیگناهی کامل این دو زندانی است تا نیاز آزادی آن ها روشن باشد. امیدوارم این چند برگ باعث گردد تا لطف شما شامل
حال ما شود و تقاضای منِ پشتیبانِ انقلاب، استقلال و کسبِ حق تعیین سرنوشت ایران، مجاب
شود.
یکم، در ردِ اتهام دو ملیتی و یا تابعیت مضاعف:
بله، کارن دو ملیتی است. به علاوه
زرتشتی نیز هست. آیین زرتشتی در قانون
اساسی برسمیت شناخته شده است. این اقلیت
به زبان دریِ زرتشتی تکلم می کنند. چه دین و زبان را اساس ملت پنداریم، که چنتۀ ملی
کشور را فزون می کند، و یا صرفاً هویت و قومیت و مذهب. بی مناسبت نیست اضافه کنم که این زبان در صورتِ
عدم توجه، ممکن است از بین برود. زبان
دریِ پنجره ای به گذشته را باز می کند که فهم ما را از گذشته و حال غنی تر می سازد.
تهاجم
دستگاه امنیتی حاکم بر کشور در ماه های اخیر علیه "دو ملیتی" بی پایه
است.
حضرتعالی از وضعیت دنیا اطلاع دارید.
در ایالات متحده، تبلیغات انتخاباتی احزاب حاکم متوجه بد بودن این یا آن
ملت ویا کشور بود و یا نیاز به هراس از مسلمانان و مهاجرین از کشورهای آمریکای جنوبی،
و جنگ بیشتر در خاورمیانه تحت لوای ریشه کن کردن "آی سیس" را ترویج می
نمود. مواضعی که خالی ازمنفعت عمومی بوده و بر اساس شواهد موجود مورد قبول اکثریت مردم آمریکا نمی باشد. همینطور در اروپا که ورود و دست رد زدن به
آوارگان، پناهجویان و مهاجران جنگ های خاورمیانه از سوی دول متعدد، و همین طور پشت
کردن به اتحادیه اروپا و یا یکدیگر، وضعیت مشابه با ایالات متحده را دارد. در چنین وضعی، چه کسی می تواند فکر کند که وضع
محدودیت بر ایرانیانی که به اروپا و یا ایالات متحده رفته، اتهام علیه "دو
ملیتی"، تهاجم سیاسی-امنیتی جمهوری اسلامی گردد! اگر قرار است که از طریق این تهاجم جمعیت کثیری
دچار نگرانی و اضطراب شوند که شده اند.
اجازه فرمایید
حضور دو ملیتی یا تابعیت مضاعف را در حوزۀ شرعی و دولتی و زندگی اجتماعی مرور
کنیم.
آیا یک روحانی می تواند دو ملیتی و یا با تابعیت
مضاعف باشد؟ آیا مراسم اربعین در نجف و
کربلا بدون چند ملیتی میسر است؟ آیا زیارت
همین طور نیست؟ آیا دو ملیتی یا تابعیت
مضاعف، در صف نماز مثل مابقی نمی ایستد؟ اگراین
مقوله در اجرای رسوم مذهبی، کسب کلیۀ درجات حوزوی و شرعی، مجاز است چطور می تواند علیه
شهروندی، که در این مورد هیچ اشتغال حکومتی ندارد، اتهام باشد؟
توجه بفرمایید:
حضرت آیت الله خمینی، امام، برای
یک دهه ونیم قبل از انقلاب 57 بطور مستمر در عراق زندگی می کنند. برگه های دیکتاتوری بغداد و یا استخبارات برای
این اقامت تبعیدی، جنبه رسمی اقامت، زیست طولانی در عراق این مرجع عالیرتبه را
"دو ملیتی" می کند. خود حضرتعالی،
به سبب هویت فارسی و ترکی، حداقل دوملیتی هستید.
با شناخت از رهبران و اعضا انجمن های اسلامی در خارج از کشور قبل از پیروزی
انقلاب که شاهد بوده ام، بسیاری از دولتمردانِ تحت امر رژیم جمهوری اسلامی که پس
از انقلاب سرکار آمده دو ملیتی بوده و
هستند. رهبران دولت موقت در بدو انقلاب
شهره خود و نظراتشان را از تحصیل و اقامت طولانی در خارج دارند. دولت های بعد از
دولت موقت همین طور: از مرحوم دکتربهشتی گرفته تا بسیاری از مشاورین امروزِ
حضرتعالی، بسیاری دوملیتی هستند. همین طور
تعدادی از سران شعبات دادستانی های انقلاب اسلامی. ریاست سابق محترم قوه قضاییه، متولد بغداد،
دومین شهر بزرگ عرب وآسیای غربی بعد از قاهره و تهران، است. همین طور بسیاری از اعضاء محترم مجلس خبرگان دو
یا چند ملیتی هستند. ریاست جمهور محترم و
وزیر محترم خارجه فعلی، تحصیل کردگان انگلستان و ایالات متحده بوده و به طریق اولی
دو ملیتی هستند. تعداد بسیاری از اساتید دانشگاه ها و روشنفکران همین طور. تحصیل در خارج و کسب پی-اچ-دی از سوی دولتمردان
در ایام جمهوری اسلامی بی وقفه بوده است و کسب امکانات و بورس برای اخذ تحصیلات و مدارک
موفقیت به حساب می آید.
بدیهی است که "دو ملیتی" که همان دو و یا
چند زبانی-فرهنگی است چیزی از کسی کم نمی کند و در کمترین حالت فقط می تواند به
هویت او اضافه کند. هویت، که از تجانس با
ملل متفاوت و زبان های گوناگون چند ملیتی می شود، همانند نژاد، نمی تواند دلیل
تضییقات باشد. حالا یک دوملیتی ممکن است
مرتکب خطا و یا هر گناه دیگری شود و این، چه سهوی و چه عمدی باشد، به دو ملیتی، تابعیت
مضاعف، هویت و نژاد او، بی ربط است. تلاش
برای هویت ملی و یا ازدیاد آن با دو یا چند ملیتی، جاذبه است و نه دافعه. اگر همۀ مردم این و یا آن کشور خاورمیانه
تابعیت مضاعف داشته باشند چیزی از کسی کم نمی شود. ایراد به دو ملیتی و یا تابعیت مضاعف مورد
ندارد.
پرواضح است که یک یا دو یا چند ملیتی بیانگر حمایت
شخص از مشی دولت ها نیست. شناسنامه و پاسپورت، بخش صوری یا قراردادی هویت است. پاسپورت و شناسنامه، همانند گواهینامۀ رانندگی،
مدارکِ هویت و جواز حرکت و سفر بوده و عقاید انسان و زبان هایی که بدان تکلم می
کنیم و فرهنگ هایی که می شناسیم را تجربیات زندگی از بدو تولد تعیین می کند. اقامتِ شهروندان در خارج و یا داخل، ثمره تلاش برای
زندگی است و رفت و آمد آنان جای سخره و اتهام ندارد.
چه نیک گفت سعدی که برّوبحر فراخست و
آدمی بسیار، که پهنۀ جهان و کثرت زبان ها و ادیان و ملت هاست. دو یا چند ملیتی امری کاملا عادی می باشد. ما همه بندگان یک جهان هستیم. زمانی که کائنات، نقطه مشترک ادیان، را بر بامِ
این جهان و تاروپود جامعه اضافه کنیم، از جهانی بودن ما کم نمی شود و آن را محرز
تر می نماید.
تعداد
دو ملیتی های ایران میلیونی هستند. اگر
جمع این مجموعه را محاسبه کنیم، ایرانیان مقیم خارج، تحصیل کردگان و همچنین دیگر
مشاغل که در خارج از کشور زندگی و یا رفت
و آمد می کنند، بعلاوهُ اقلیت های ملی و مذهبی و مهاجرانِ ساکن ایران، فی الواقع
دو یا چند ملیتی اکثریت ده ها میلیونی جامعه ماست. دو و یا چند ملیتی چیز جدیدی نیست و اصولاً
تداوم جامعه بشری بر اساس تک ملیتی میسر نیست چرا که هرآن که انسان از هویت خود پا
فراتر گذارد با ملیت و نژادی دیگر تجانس پیدا می کند.
منع اشخاص از حقوق متساوی به صرفِ هویت و نه هیچ اقدام دیگری یک تبعیض است. این سیاست، جهت عکس منافع رشد ملی، کسب حق
تعیین سرنوشت ملل تحت ستم، و تعالی انسانی را طی می کند. تهاجم علیه دو ملیتی اقدامی خصم شادکن است که ضربه ای از تیشه زنی
به مبانی آزادی و استقلال کشور را نشان می دهد.
سفر به سراسر جهان حق طبیعی شهروندانِ تمام کشورهای نیمه-مستعمره است. کما این که رشد بی سابقۀ سفر، سیاحتی یا زیارتی، به خارج از کشور تنها پس
از انقلاب در ابعاد فعلی نمایان می شود.
تعیین
ملت ها و مرزبندی کشورهای جدید در جامعه آسیا یا شرق از زمان قرن بیستم است. همانطور
که حضرتعالی مستحضر هستید، در زمانِ قدیم، رفت و آمد انسان و کالا، مبادله کالای
مادی و عقاید رکن پیشرفت بوده، و حد و مرز رسمیِ امروز را ندارد. به عنوان مثال، در نظام آسیایی منطقۀ ما در
دورۀ بعد از اسلام که اسناد آن موجود است، سفر به اکناف عالم از سوی فرزند "پسر"
از واجبات تربیت بود که بدون آن از ابن عربی و ابن خلدون و سعدی و رومی و بسیاری
از ناموران و جواهرات تاریخ قدیم خبری نبود.
مگر می شد سعدی سفر نکند و جهان وسیع را نبیند و در بی خبری و انزوا بگوید
"بنی آدم اعضا یک دیگرند"؟ و "چو عضوی بدرد آورد روزگار، دگر عضو ها
را نماند قرار"؟
متاسفم که باید بگویم تبلیغات علیه دو ملیتی نفاق انداختن بین انسان ها ست. آنچه جامعه بدان نیاز دارد آمیزش بیشتر ملل و
ادیان و غیر قابل تفکیک کردن حقوق افراد بر اساس دین، ملیت، هویت و جنسیت است که
با احترام به کلیه اقلیت ها، اعم از دو یا
چند ملیتی، یا تابعیت مضاعف، همراه می باشد.
دوم ، در ردِ اتهام مشروبات الکلی:
برای اقلیت مذهبی همانند زرتشتی تفاوتی میان مشروبات الکلی و مثلا سکنجبین نمی
باشد. هر دو از محصولات مورد استفاده در
خانه و زندگی است. زرتشتی در سوگواری شراب
می نوشد و بدون آن روح از میان رفته سرافکنده است. و یا در ایام دیگر و اعیاد
متعدد آیین ما که حضور و صرف مشروب درآن امری عادی است. بازداشت به دلیلِ صرفاً داشتن مشروبات الکلی در
منزل، نقض مقررات جامعه چند آیین و مذهبی، و اصول عرف بوده؛ و احترام به آداب و
سنن همگان امری ضروری است.
سوم ، در ردِ اتهام میهمانی مختلط وبا اتباع خارجی، که "فساد"
نامیده می شود:
ترکیب
میهمانان هرکسی به کار و کسب و زندگی او بستگی دارد. صنایع دستی و یا طلا فروشی در بازار سروکار با
همه نوع ملیتی و یا تابعیتی دارد. کسب هنر
با اتباع خارجی و داخلی و عموم متقاضیانِ هنر ایران سروکار دارد. اگر این طور نباشد که دولت هم نفت نمی تواند بفروشد. ایراد به ترکیب میهمانان کارن و آفرین به عنوان
اتهامات از سوی دادستانی محترم بی اساس است.
زندگی و کار و کسب معمولی افراد باید در امان باشد.
برای ما، به سبب آیین و عرف، میهمانی هایمان می تواند مختلط باشد. و صد البته،
میهمانی های "خالص"، خالی از امتزاج مرد و زن که از سوی ادیان و سنت های
دیگر همانند شیعه، انجام می شود، برای ما محترم است. با احترام به سنت شرعی در آن ها نیز دوست داریم
شرکت کنیم. نصبِ ورود ممنوع بر سر
درِمیهمانی مطابق عرف یا شرع، در هر دو
صورت، مداخله غیر مجاز در زندگی و کارِ مردم است.
اگر شرکت در مجالس با اتباع خارجی ساکن و یا توریست در ایران که علاقمند به
دیدن آثار هنری هستند جرم است، که این نیز
با عقل سلیم جورنیست، لازم است قانون گذاران آن را اعلام کنند و میهمان نوازی که
یکی از عالی ترین نمود های تاریخ ایران و آسیاست و فخر تاریخ و عادت همیشگی ماست
منع گردد. حداقل، افراد جامعه تکلیف خود را
بدانند. و تا این ممنوعیت اعلام نشده است
هیچ جرمی در کار نیست و دلیلی برای بازداشت بر این اساس وجود ندارد. همین طور آداب
وسنن متفاوت در میهمانی و مجالس که "فساد" نامیده شده است. هر اسمِ بد و برچسبی در این زمینه برای لطمه به
حیثیت کارن و آفرین به کار گرفته شود، حفاظت از حریم زندگیِ خصوصیِ یک شهروند، وظیفه
اصلی دولت و دستگاه امینتی-قضایی است.
اسامیِ
بد و برچسب و افترا یا اتهاماتِ پوشالی، می تواند سریع در سایت های امنیتی کشور
انتشار یابد، ولی آخرالامر حقیقت فائق است و نیاز به احترام به زندگیِ افراد قابل
نفی نیست. این که ما از تمام وجود و زندگی
و کارِ شما فیلم و نوار داریم، تعرض به حریم منزل است. میهمانی
برای شادی در آیین ما و عرف، با سوگواری در مجلس پرسه و یا ترحیم متفاوت است. میهمانی بدون موسیقی و شادی نیز مرسوم است و آن
را هم خیلی دوست می داریم. همگان از رفتار
و فرهنگ متفاوت خود یا دیگران درس می گیرند.
به لحاظ سبک زندگی متفاوت، هیچ دلیلی برای بازداشت این دو تن نیست. این که شخص را در فرودگاه بازداشت کنند، روز
بعد به منزل برده و به سبب آیین متفاوت و سبک زندگی عرفی متهم به فساد کنند تهمتی
بیش نیست و باعقل سلیم جور درنمی آید. کارن
و آفرین را خیلی ها می شناسند و در رد این اتهامات تردید ندارند. بازداشت بر این اساس بر طبق اعلامیهُ دادستان
محترم تهران که در سایت ها انتشار یافته کاملاً بی اساس و خلاف قانون است.
چهارم، در ردِ اتهام "باج خواهی":
بیانات
جناب نماینده مجلس، نیاز به تاکید بر وظایف نمایندگی، صیانت از حقوق شهروندان را
نشان می دهد. این گونه بیانات خلاف پاسداری از حقوق شهروندان است. تهمت "باج خواهی" از سوی نیروی
امنیتی برای مختل کردن کسب و کار شرافتمندانه شیوۀ شناخته شده است. واضح است که نماینده محترم به اطلاعات داده شده
از سوی سازمان امنیتی یا اطلاعاتی متکی می باشد؛ همان نیرو که زندانی شدن این دو
را بر خلاف احترام به اصول آزادی و حقوق شهروندی ترتیب داده است. در غیر این صورت چگونه نماینده شهری بسیار دور
از زندگی و کارِ کارن و آفرین به چنین ادعاهایی دست یافته است. بعنوان یک قانون کلی کیست که نداند اطلاعات
داده شده از سوی سازمان های انتظامی-امنیتی غالباً برای پاپوش دوزی سر هم می شود و
بدان کمترین اطمینان را می توان داشت.
جناب نماینده می فرمایند که "نوار هم" دارند. و کیست نداند نواربرداری و شنود از سوی نیروهای امنیتی هدایت میشود
حتی اگر از سوی شاکی خصوصی و در چنین لفافه ای و یا پوشش های گوناگون دیگر، عرضه
گردد—استناد به ضبطِ صدا و نواربرداری از
زندگی و کار مردم برای بازداشت آنان بر خلاف همه اصولِ عرف در قانون و حفاظت از حقوق
شهروندان است. اینکه فرد را بگیرند و در
محاق انفرادی قرار دهند که علیه خودت به این و یا آن اعتراف کن، هیچ ارزش حقوقی و
قانونی ندارد. طبق قانون کشور اجبار شخص
به شهادت، یا اقرار یا سوگند مجاز نیست. نماینده مجلس بیاید افترا بزند و پشت بند
آن سیل تهدیدات تلفنی و حضوری خانواده زندانیان برای اخاذی و حق السکوت، برنامه ریزی و اجرا
گردد. چه کسی تحمل چنین کارهایی را دارد؟
واضح است که تحمیل اتهام باج خواهی به فعالیت یک گالری هنری صرفا برای ساکت
کردن هنر و بستن محمل های هنری است و هدف ارعاب اهل هنر را دنبال می کند. گفت چرا مرا در انفرادی حبس کردی، ملاقات
ندادی، فشار بعد از فشار آوردی، من که کاری نکرده ام. گفتا باج خواهی. گفت چرا زندگی و کارِ مرا فساد می نامی، و اموال ام را
طلب می کنی؟
گفتا باج گیری. گفت من باج گیرم؟...
توجه می فرمایید که همه دلایل برای آزادی این دو به همین زودی روشن است و به حبس، دادگاه و محاکمه نیاز نیست.
طی بیش
از سه دهۀ اخیر، رشدِ همۀ میدان های هنر در کشور، ارمغانِ آزادی هنرو اندیشه، ره
آوردِ پیروزی تاریخی ملت در رهایی از
سلطنت استبدادی است. محدودیت آزادی هنرو اندیشه کمکی به حل مسائل
جامعه نمی کند. آنچه مسلم است به تلاش
شهروندان برای گسترشِ آزادی هنر و اندیشه باید ارج گذاشت. تاسیس یک گالری کوچک هنری از مظاهر آزادی در
جامعه است همانطور که کتابفروشی، کتابخانه، سینما و تئاتر. اینکه آثار هنری در این گالری مطابق میل،
سلیقه، و یا باورهای این یا آن نیست دلیل بازداشت کسی نیست. دلیل خرد کردن آثار هنری نیست. تعدد این
تاسیسات و کالاهای هنری ارائه شده تامین کننده ذوق و خواست سلیقه ها و خواست های
متفاوت شهروندان است.
دنیای هنر دنیای رویای جامعه است؛ هنرمند
از فراز میله های بازدارنده جامعۀ بشریِ پر از ستم و محدودیت به خلق آثار رویا و
خیال خود می پردازد و بقولی تخیلات آزاد را از ورای موانع روزمره زندگی به پرواز می آورد. به دخالت پلیس هنر نیاز نیست. نقاش، خطاط،
مجسمه ساز، نویسنده و شاعر، اهنگساز و خواننده، کارگردان و بازیگر فیلم و تئاتر کار
خود را می شناسند–کار هنری ارائۀ می کنند و به منافع مستقل صنف خود واقف هستند.
جامعۀ ایران و واقعیت تاریخ، تحقق صلح و رشد
ملی، در میانِ منابع تحت اختیار حاکمیت ملی، آزادی اندیشه وهنر را سنگین تر از نفت
و گاز و دیگر سرمایه های طبیعی، نشان می دهد.
استقرار اصلِ آزادی هنرو اندیشه در جامعه بسانِ حصول مدینه فاضله است.
آزادیِ کارن و آفرین و رشدِ آزادی هنر و اندیشه، دفاع از ایران و احترام به
حقِ حاکمیت ملی در برابر تهاجمات و تحریم های واشنگتن را در سراسر جهان تقویت می
کند. توجه حضرتعالی و مقامات عالیرتبه به این بازداشت می تواند کارگشا باشد.
از شما مقام محترم تقاضا دارم دستور بفرمایید کارن وفاداری و آفرین
نیساری، به دلیل آن که هیچ خلافی انجام
نداده اند و هیچ دلیلی برای ادامۀ حبس آن ها وجود ندارد، آزاد شوند. پیشاپیش از توجه و عنایت شما به این امر خیر
کمال تشکر و سپاس را دارم.
با تقدیم احترام
کاته وفاداری
رونوشت:
-- ریاست محترم قوه قضاییه، حضرت آیت الله صادق لاریجانی
-- مطبوعات در جمهوری اسلامی ایران و رسانه های اجتماعی